وقتی جریان و روتین یکنواخت می‌شه، کاری که می‌کنم اینه؛ یه دنده می‌آم پایین و اجازه می‌دم ذهن و روح و بدنم با حرکتی نرم و کم‌فشارتر پیش برن. و زمانی‌که انرژی لازم تامین و برقرار شد، به قول دست به فرمانیان، پُرش می‌کنم و می‌زنم دو، سه، بعدی. این‌جاس که امکان انگیزش و صعود و تداوم، دوباره فراهم می‌شه. 

پ.ن: گاهی حتی اگه این دنده‌مع به یه سراشیبی و دست‌انداز ختم بشه، بازم می‌تونه جلوه‌ی یه تعریف و استدلال جدید رو نوید بده.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها