• پاها دیگر حرکت نمیکنند، دستها رعشه گرفتهاند، وجودمان پوستهی نازک و دردناکی است که بر روی عصیانهای به زنجیر کشیده شده و فریادهای به گلو رسیده، کشیده شده باشد. [در غرب خبری نیست، اریش ماریا رمارک]
• انسان خسته نیست، به ستوه آمده است. نگویید غمگین، بگویید دلتنگ.
• خندان، گریان، افتان و خیزان، با زبانی الکن.، باید بیش از اینها کار کرد، باید بیش از اینها بود. [انجمن شاعران مرده، کلاین بام]
درباره این سایت